شلخته !!

شلخته !!

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 91
بازدید کل : 1046
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1




یادم بیارین ...

 

 

 

 اولیشو بگم :

 

روز یکشنبه ها ساعت 3 تا 5 بعد از ظهر زبان تخصصی داشتیم... اقا ما هر جلسه مینشستیم اون اخر کلاسو و فقط بگو و بخند بود استادمون هم یه مرد حدودا 55 یا 56 ساله و خیلی مغرور و با شخصیت بود (خان زاده بود اقا)گذشت تا 2 جلسه مونده به اخر جناب کاسه صبرش لبریز شد و مثله برق خودشو رسوند به اخر کلاس و هرچی از دهنش دراومد بارمون کرد (من و سعید و عباس و وحید و فریبا و چن دختر دیگه) بچه های کلاسمون دلشون خنک شده بود(والا خودشون گفتن) در همون وقت که داشت دعوامون میکرد همه سرمون پایین بود و نیشمون باز بود  به جون خودم و خودت اگه میدید که خندیدیم از همون 2 طبقه پرتمون میکرد پایین  تاحدی عصبانی شده بود که رگ های گردنش زده بود بیرون  اقا ایقد تقلب کردیم سر امتحانش که والا 20 میشدیم ولی نامرد به هممون داد 15 (خدا ازش نگذره)

 

 

 

دومیشم اینه :

ترم دوم بودیم اقتصاد داشتیم با یه استاد جوون که بهترین استادمون بود (یهو دلم براش تنگید) باهاش کلاس داشتیم و جو کلاس اروم بود تقریبا میشه گفت همه خواب بودن  اقا ما یه گوشی داشتیم از داداشم بود صداش نافرم بلند بود...ما با اعتماد به نفس گوشیو از کیفمون دراوردیم که ساعت رو ببینیم نگو رو مدیا پلیر بود تا دستم خورد رو اوکی یهو کل کلاس از خنده رفت رو هوا(فکرشو بکنین اهنگ ای دختره از ارمین نصرتی بود)پسرا که اون اخر کلاس کلاس رقص راه انداخته بودن ما رو میگی استرس اومد سراغم و اصلا یادم رفت چه جور باید خاموشش کنم  بالاخره بعد حدودا 15 ثانیه قطعش کردم  به جون خودم بعدش رفتم پیش استاد و به غلط کردن افتادم تا اخر ترمم ترس اینو داشتم که نیفتم ولی خدا خیرش بده شدم 17

 

 

 

سومیشم میشه :

یه استاد داشتیم اسمش احسان ... بود . کلاساش پایه خنده بود  یعنی در طول 1:30 ساعت کلاسش فقط میگفت (در حقیقت) ما هم بچه بیکار کلاس بودیم همیشه و فقط در حقیقت های این اقا رو میشمردم و براش رکورد مینوشتم .. به جون خودم و سعید یه بار 311 بار گفت در حقیقت اصلا وضعی بود سر کلاساش.. خداوکیلی جوری شده که پشت تموم صندلی های دانشکدمون بچه ها نوشتن در حقیقت

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: SaMiRa تاريخ: یک شنبه 16 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام خیلی خیلی صفا اوردی قدم رو چشای داداش سعید گذاشتی حالا که تا اینجا اومدی یه نظری هم خرج ما کن

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to adamak20.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com